دانلود پايان نامه عقل در فایل ورد (word)
نوشته شده توسط : علی

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پايان نامه عقل در فایل ورد (word) دارای 92 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پايان نامه عقل در فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پايان نامه عقل در فایل ورد (word)

عقل  
تاملی در موضع «تفکیک» در مقابل عقل و علوم عقلی؛ حجیت عقل از وحی است یا حجیت وحی از عقل؟  
پی نوشت:  
آزادى عقل  
پیوند حق‏گرایى و آزاد اندیشى  
رابطه آزادى عقیده و آزادى اندیشه  
زمینه آزاداندیشى  
فرصت پژوهش  
1 فرصت پرسش  
الف. جرأت پرسش  
ب. مشروعیت پرسش  
ج. امنیت پرسشگر  
فرصت طرح پرسش، نه القاى شبهه  
2 فرصت جدال و گفت‏وگو  
3 فرصت کاوش و جست‏وجو  
آشتی؛ قهر خوب نیست!  
وصل و وصال  
فرشته های خدا  
نامه ای برای خدا  
حکایت عشق  
عقل در قرآن  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پايان نامه عقل در فایل ورد (word)

 [1]. شیخ طوسى، العده فى اصول الفقه، ج‏2، ص‏730

[2]. علامه حلى، الباب الحادى‏عشر، ص‏4

[3]. شهید مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج‏2، ص‏64

[4]. شیخ انصارى، فرائد الاصول، ج‏1، ص‏288

[5]. برهان، دلیلى است که انسان را به علم مى‏رساند (شیخ طوسى، التبیان، ج‏7، ص‏239)؛ برهان: بیانى که حجت است (راغب، المفردات، ص‏45)

[6]. انبیاء (21)، آیه 24
[7]. محمد حسین طباطبائى، تفسیر المیزان، ج‏14، ص‏274
[8]. نحل (16)، آیه 64
[9]. مؤمنون (23)، آیه 117
[10]. فیض کاشانى، تفسیر الصافى، ج‏2، ص‏151
[11]. یس (36)، آیه 62
[12]. یونس (10)، آیه 100
[13]. کلینى، اصول کافى، ج‏1، ص‏25
[14]. ابن شعبه حرّانى، تحف العقول، ص‏383
[15]. جان استوارت میل، درباره آزادى، ترجمه جواد شیخ الاسلامى، ص‏59
[16]. فرانتس نویمان، آزادى و قدرت و قانون، ترجمه عزت اللَّه فولادوند، ص‏386
[17]. مرتضى مطهرى، پیرامون جمهورى اسلامى، ص‏123
[18]. زمر (39)، آیه 17
[19]. محمد حسین طباطبائى، تفسیر المیزان، ج‏17، ص‏250
[20]. نوح (71)، آیه 7
[21]. بقره (2)، آیه 170
[22]. انعام (6)، آیه 116
[23]. نجم (53)، آیه 23
[24]. فخر رازى، تفسیر کبیر، ج‏26، ص‏258
[25]. زمخشرى، الکشاف، ج‏4، ص‏120 (این شعر از خود مؤلف است و مصرع اول آن، چنین است: «شمر و کن فى امور الدین مجتهداً»؛ یعنى آستین‏ها را بالا بزن و در دین تحقیق کن نه آن‏که مانند چهارپایان، اختیارت در دست دیگران باشد)
[26]. میرزاى قمى، قوانین الاصول، ص‏374
[27]. مرتضى مطهرى، پیرامون جمهورى اسلامى، ص‏123
[28]. ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج‏19، ص‏417
[29]. «الفکر حرکه الى المبادى، ومن المبادى الى المراد» (ملا هادى سبزوارى، شرح منظومه، ج‏1، ص‏84)
[30]. على شریعتمدارى، مقاله «روح علمى و سعه صدر در شخصیت حضرت رضاعلیه‏السلام، در مجموعه آثار دومین کنگره حضرت رضا، ج‏1، ص‏171
[31]. مرتضى مطهرى، پیرامون جمهورى اسلامى، ص‏114 و 97؛ پیرامون انقلاب اسلامى، ص‏8؛ آشنایى با قرآن، ج‏3، ص‏224؛ سیرى در سیره نبوى، ص‏254
[32]. «ادع الى سبیل ربّک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن» (نحل (16)، آیه 125)
[33]. «لقد کان لکم فى رسول اللَّه اسوه حسنه» (احزاب (33)، آیه 21)
[34]. «فاتبعونى یحببکم اللَّه» (آل‏عمران (3)، آیه 31)
[35]. یونس (10)، آیه 110
[36]. نساء (4)، آیه 82
[37]. زمر (39)، آیه 21
[38]. نور (24)، آیه 44؛ آل‏عمران (3)، آیه 13
[39]. توبه (9)، آیه 128
[40]. زخرف (43)، آیه 23
[41]. لقمان (31)، آیه 21
[42]. زمر(39)، آیه 18
[43]. فخر رازى، تفسیر کبیر، ج‏2، ص‏96 92
[44]. ر.ک: فخر رازى، تفسیر کبیر، ج‏2، ص‏94
[45]. ر.ک: مرتضى مطهرى، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج‏5، ص‏16
[46]. محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج‏5، ص‏224
[47]. محمد حسین طباطبائى، تعلیقه بحارالانوار، ج‏5، ص‏224
[48]. امام خمینى، آداب الصلاه، ص‏200
[49]. مهدى بازرگان، راه بى‏انتها، ص‏122
[50]. مرتضى مطهرى، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقدمه، ص‏32
[51]. ر.ک: عبدالکریم سروش، فربه‏تر از ایدئولوژى، ص‏165-159
[52]. عبدالکریم سروش، فربه‏تر از ایدئولوژى، ص‏245
[53]. عبدالکریم سروش، مقاله «آزادى و عقل آزاد»، مجله فرهنگ و توسعه، ش‏26، ص‏41
[54]. «و لیس کل اصحاب رسول اللَّه‏صلى الله وعلیه وآله من کان یسأله و یستفهمه حتى ان کان لیحبون أن یجئ الاعرابى او الطارى فیسأله‏صلى الله وعلیه وآله حتى یسمعوا و کان لایمرّ بى من ذلک شئ الّا سألته عنه و حفظته» (نهج البلاغه، خ‏210)
[55]. «و لک حق المسأله» (نهج البلاغه، خ‏162)
[56]. «سل تفقهاً و لا تسأل تعنتاً» (همان، حکمت 320)
[57]. «; سائلهم متعنّت» (همان، حکمت 343)
[58]. ابن شعبه حرّانى، تحف‏العقول، ص‏41
[59]. همان، ص‏41
[60]. شیخ صدوق، التوحید، ص‏47، 48، 62، 63، 65، 66، 74، 77، 78، 82، 83 و 90
[61]. شیخ صدوق، التوحید، ص‏92، 101، 102، 103، 104، 108، 109، 112، 115، 116، 117، 123 و 125
[62]. شیخ صدوق، التوحید، ص‏137، 139، 146، 147، 168، 224، 244، 246، 250، 293 و 310
[63]. شیخ صدوق، التوحید، ص‏95
[64]. همان، ص‏365
[65]. همان، ص‏363
[66]. شیخ صدوق، التوحید، ص‏92
[67]. همان، ص‏66
[68]. همان، ص‏295
[69]. همان، ص‏125
[70]. شیخ صدوق، التوحید، ص‏175
[71]. همان، ص‏182
[72]. همان، ص‏104 و 244
[73]. همان، ص‏108
[74]. شیخ صدوق، التوحید، ص‏253
[75]. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج‏57، ص‏231
[76]. شیخ صدوق، التوحید، ص‏83
[77]. عبدالکریم سروش، فربه‏تر از ایدئولوژى، ص‏34 (به اختصار)
[78]. نهج البلاغه، نامه 31
[79]. همان، نامه 65
[80]. همان، خ‏194
[81]. مرتضى مطهرى، پیرامون انقلاب اسلامى، ص‏64
[82]. «; منقاداً لحمله الحق لا بصیره له فى أحنائه، ینقدح الشک فى قلبه لاول عارض من شبهه» (نهج البلاغه، حکمت 147)
[83]. عبدالکریم سروش، فربه‏تر از ایدئولوژى، ص‏9
[84]. ر.ک: سید محمد حسین فضل الله، الحوار فى القرآن
[85]. نحل، (16) آیه 125
[86]. بقره (2)، آیه 258
[87]. طبرسى، مجمع البیان، ج‏4، ص‏287، (عنکبوت، آیه 46)
[88]. یس (36)، آیه 79 و 80
[89]. طبرسى، الاحتجاج، ج‏1، ص‏24-15
[90]. همان، ص‏384-258
[91]. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج‏9 و10
[92]. طبرسى، الاحتجاج، ج‏1، ص‏4
[93]. سید ابوالقاسم خوئى، معجم رجال الحدیث، ج‏9، ص‏316
[94]. همان، ج‏16، ص‏32
[95]. .«النهى عن خصوص الخوض فى «مسئله القَدَر» لا یستلزم النهى عن «النظر فى المعارف الحقه» اذ القدر الذى کلّفنا به هو ما یمکن ان یبلغه عقولنا و «اسرار القَدَر» مما لایبلغه عقولنا، فالنظر والکلام فیه مزلّه عظیمه» (میرزاى قمى، قوانین الاصول، ص‏372)
[96]. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج‏37، ص‏404
[97]. کلینى، اصول الکافى، ج‏1، ص‏13
[98]. ر.ک: موسى نجفى، تعامل دیانت و سیاست در ایران
[99]. ر.ک: محمد سعید رمضان البوطى، فقه السیره، ص‏428
[100]. توبه (9)، آیه 6
[101]. محمد حسین طباطبائى، تفسیر المیزان، ج‏9، ص‏154 (به اختصار)
[102]. ر.ک: ابوبکر جصّاص، احکام القرآن، ج‏3، ص‏82
[103]. طبرسى، مجمع البیان، ج‏5، ص‏8
[104]. علامه حلى، تحریر الاحکام، ص‏155
[105]. علامه حلى، تحریر الاحکام، ص‏156
[106]. محمد حسن النجفى، جواهر الکلام، ج‏21، ص‏51
[107]. فاطر (35)، آیه 24
[108]. ملک (67)، آیه 8 و 9
[109]. ابن رشد، المقدمات، ج‏1، ص‏266
[110]. ر.ک: حسینعلى منتظرى، دراسات فى المکاسب المحرمه، ج‏2، ص‏333

عقل

(فرهنگ واژگان)

عقل یعنی «بستن» برای باز داشتن و پیشگیری کردن، «عقال» هم به ریسمانی کوتاه را می‌گفتند‍؛ که زانوی شتر را با آن می‌بستند شاید برای اینکه نتواند از جای خود بلند شود و به‌این طرف و آن‌طرف سرک بکشد. ریسمانی را که مرد عرب روی پارچه‌ی سر خویش می‌گذارد نیز «عقال»می گویند که احتمالا نشانه‌ای است از روزگار صحرا گردی اعراب و پیوند آنان با شتر به‌عنوان مهمترین عنصر مؤثر در زندگی عرب. شاید هم نمادی از تعقل برای کسی که عقال را برسر نهاده است

عاقل به کسی می‌گفتند که به سن بلوغ رسیده باشد و بتواند خودش را ادراه کند و نیازی به این نداشته باشد که دیگران او را از کاری زیان بخش منع کنند و خودش بتواند امیالی را که سبب ویرانی‌اش می‌شود تشخیص دهد و آن امیال را بند بزند

در قرآن واژه «عقل» به صورت اسم نیامده است، بلکه همیشه به صورت فعل به‌کار رفته، مثل «تعقلون»، «یعقلون» و;. یعنی اینکه در قرآن «تعقل» یک کنش انسانی است نه یک گوهرِ مجرد از انسان. از همین رو در قرآن هیچ‌گاه بیان نشده که مثلا خداوند هم عاقل است، زیرا از منظر قرآن، خداوند امیال نفسانیِ ویرانگر ندارد که بخواهد آن امیال را بند بزند بنا براین نیازی به تعقل ندارد

اما در دوره‌های بعد، یعنی از اواخر قرن دوم هجری به این سو، که آثار فلسفی یونانی به عربی ترجمه می‌شود و علم کلام و فلسفه در امپراطوریِ اسلامی شکل می‌گیرد، تعقل هم که قبلا در قرآن یک کنش انسانی بود جای عقل را می گیردو به‌عنوان یک گوهر الهی معرفی می‌شود. در این تعریف کلامی، مقصود از «عقل» گوهر مجردی است که صادر اول است. گوهر مجرد یعنی موجودی که جسم و ماده نیست و برای انجام فعل ، نیازی به ماده و جسم ندارد. به‌همین جهت عقل اول از خداوند دانسته شد و حدیثی هم در این مورد آورده اند که: «اول ما خلق‌الله العقل»

تقسیم بندی‌های پیچیده‌ی فلسفی و کلامی بسیاری در باره‌ی «عقل» پدید آمد[1] . در این رویکرد، اتفاق مهمی که پدید آمد شاید این بود که چون عقل گوهری آسمانی و الهی دانسته شده بود بنا براین پایگاه ذاتی در انسان نداشت و بهره گرفتن از آن توسط انسان نیز می بایست مبتنی بر قواعد ویژه‌‌ای باشد که در چارچوب الاهیات به‌آن‌گونه که متکلمین و متالهین اسلامی می‌گفتند قابل تعریف باشد. به تعبیر دیگر، تعقل برای انسان بیشتر همین بود که به فرامین خداوند عمل کند و همین بود که گفتند «العقل ما عبد به‌الرحمن و اکتسب به‌الجنان»

اما در عصر جدید، یعنی از حدود صدسال پیش، در میان روشنفکران ما، اندک اندک، نوع دیگری از عقل عنوان شد که از آن به نام عقل خود بنیاد یاد کرده اند. این عقل جایگزین عقل دینی گردید. یعنی خردی که پایه، اساس و خاستگاه آن نه در آسمان، و نه در عالم مجردات، بلکه در همین انسانِ زمینی است. به‌نظر می‌رسد که مفهوم عقل خود بنیاد، از جهتِ انسانی بودن، و از این جهت که خاستگاه آن در انسان است، تا حدودی به مفهوم «تعقل» در قرآن نزدیک‌تر باشد. اگرچه کارکرد و تعریف عقل خود بنیاد با تعقلی که در قرآن از آن یاد شده، تفاوت‌هایی هم دارد

تاملی در موضع «تفکیک» در مقابل عقل و علوم عقلی؛ حجیت عقل از وحی است یا حجیت وحی از عقل؟

یکی از مهمترین مباحثی که یک جریان فکری حوزه دینی را معین و به شناخت آن کمک فراوانی می‌کند؛ موضعگیری آن در برابر عقل و میزان حجیت آن است و یکی از پرسش‌های مهمی که متفکران دین‌دار با آن مواجه‌اند این است که حجیت عقل از نص است یا حجیت نص از عقل است؟ آیا عقل طفیل هستی دین است یا دین نیازمند عقل است؟ پاسخ به چنین پرسشی، مسائل مهم دیگری را نیز روشن می‌سازد. به خصوص آنکه اگر کسی حجیت عقل را از نص بداند، پیشاپیش موضع خود را در برابر اختلافات عقلی و دینی اعلام کرده است. اما آن که حجیت نص را از آن عقل می‌داند –وضمنا پایبند دین نیز هست و می‌خواهد بماند- با مشکلات و پارادوکس‌های فراوانی دست به گریبان خواهد بود

در طول تاریخ مسلمان و همچنین مسیحیان اندیشمندان فراوانی بوده و هستند که سعی دارند با اصرار بر انطباق کامل محتوای عقل و وحی، از زیر بار این پرسش شانه خالی کنند. اما در طرف مقابل کم نبوده‌اند عده‌ای که پاسخی روشن برای این مساله مهم داشته‌اند، با وجود این، اینان نیز با معضلات فکری بعدی مواجه شده و سعی در حل آن کرده‌اند. یعنی اینگونه نبوده است که متفکری مطلقا طرف یکی از این دو را گرفته و طرف دیگر را رها کرده باشد;

آنچه میان متفکران مسلمان رایج و پذیرفته شده این است که فهم و باور اصول و مبانی دینی، مبتنی بر عقل و تفکر عقلانی است و ضمن آنکه در این گونه موارد تقلید جای ندارد، نمی‏توان به ادله نقلی – اعم از آیات و روایات – تکیه نمود. به عنوان مثال، برای اثبات وجود صانع یا رسالت پیامبر نمی‏توان از قرآن یا روایات دلیل‏آورد؛ زیرا از آنجاکه استناد به این دو دلیل، متفرع بر آن است که اصل حجیت و اعتبار آنها با تکیه به صدور آنها از منبع ربوبی ثابت گردد و از طرفی وجود منبع ربوبی برای منکر آن هنوز ثابت و پذیرفته نشده است، این مساله مبتلا به اشکال دور خواهد شد. سرّ آنکه در مناظرات پیامبر اسلام وامامان شیعه با ملحدان و دهریان به منبع وحی تکیه نشده و تمام استدلالها مبتنی بر دلایل عقلانی است، همین نکته است

البته مفهوم این سخن آن نیست که ادله نقلی در جزئیات مباحث مربوط به اصول دینی جایگاهی ندارد، بلکه درست به عکس، در برخی از مباحث جزئی، تنها راه وصولْ دلایل قرآنی یا روایی است. به عنوان مثال، اگر اثبات اصل معاد بر اساس برهان عدالت یا حکمت یا سایر براهین عقلانی باشد، رهیافت به چگونگی حیات اخروی و چند و چون بهشت و جهنم و نعمتها و نقمتها مبتنی بر آیات و روایات است

در اینجا مقدمتا به نظرات چند اندیشمند مسلمان متقدم می‌پردازیم که نگاهی کوتاه به لب مطالب ایشان شاید در ریشه‌یابی تفکر تفکیک مفید باشد

ابویوسف یعقوب ابن اسحاق کندی معتقد است: بین معرفت دینی و معرفت عقلی جز در شکل، هیچ‌گونه اختلافی وجود ندارد. در نظر او صدق معارف دینی با مقیاس عقلی شناخته می‌شود و عقل، همواره وحی را تایید می‌کند. (رسایل فلسفی کندی، ص195-244؛ به نقل از ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ج1، ص249) البته مشخص نیست این نتیجه گیری که ” عقل، همواره وحی را تایید می‌کند”، که همواره مورد تایید اندیشمندان مسلمان بوده از روش استقرایی بدست آمده یا روشی دیگر. ضمن اینکه جز روش استقرایی نمی‌توان در این مورد به روش دیگری اطمینان کرد، چرا که عقل نمی تواند برای خودش حکم کلی استنتاجی دهد

ابن باجه و ابن طفیل معتقدند: “معارفی که عقل ادراک می کند، با شرع مطابقت دارد ولی ادراک این معارف به اشخاص خاص منحصر بوده و از توان جمهور مردم بیرون است. فیلسوف کسی است که می‌تواند به فطرت ثانی دست یابد.”

استرآبادی و ابن تیمیه، که اولی فقیهی شیعه و دومی فقیهی سنی است، هر دو دخالت عقل و منطق در مبادی نقلی را باعث اختلاف و تفرقه فقها می‌دانند

میرزا مهدی اصفهانی در تقریرات اصول (میرزامهدی اصفهانی؛ تقریرات اصول، نسخه خطی کتابخانه آستان‌قدس رضوی، صص46و47) ، عقل را مطلقاً حجت می‌شمارد و حتی در حجیت حکم عقل، عقل ابوجهل و خاتم‌النبیین را برابر می‌داند، اما خود تصریح می‌کند که عقل تنها در مستقلات عقلیه، که چند اصل بیش‌تر نیست، حجت است و به‌هیچ وجه در غیرمستقلات عقلیه حجت نیست .(میرزا مهدی اصفهانی؛تقریرات اصول،ج1، ص36)

با توجه به تمامی نظرات و آراء فراوان دیگری که در طول تاریخ اندیشمندان متاله و غیر آن داشته‌اند؛ ابتدائا، در مورد رابطه عقل و دین چهار موضع می‌توان داشت

1- هم پذیرفتن دین و هم پیروی از دستورات دینی بدون استعانت از عقل ممکن است

2- برای پذیرفتن دین احتیاج به عقل هست اما برای پیروی از دستورات دین به عقل احتیاجی نیست
3- برای پذیرفتن دین احتیاج به عقل نیست اما برای پیروی از دستورات دین به یاری عقل احتیاج است

4- نه در پذیرفتن دین و نه در پیروی از دستورات دینی، هیچ نیازی به عقل نیست

آنگونه که از گفتار میرزا مهدی بر می‌آید باید وی از قائلین به نظریه دوم باشد؛ اما با توجه به وجود نظرات گوناگون در میان اصحاب تفکیک، نمی‌توان به این راحتی در مورد کل تفکیکیان حکم صادر کرد

حکیمی معتقد است “در مکتب وحی، عقل حجت باطنی است و تصدیق وحی در آغاز با اوست و چون [عقل] وحی را تصدیق کرد، در دامن وحی می‌آویزد و با فروغیابی از مشعل فروزان وحی به سر منزل ادراک حقایق و فهم واقعیات در بعد نظری و ایمانی و به درستها و نادرستها و رواها و نارواها در بعد علمی و اقدامی و سلوکی دست می‌یابد.” (حکیمی، محمدرضا؛ مکتب تفکیک، ص162) این رای شاید از آن جهت نیز باشد که صاحب آن، به فراست دریافته است که اگر نقل را بر عقل مقدم بدارد؛ ناچار به اعتبار خود نقل هم لطمه اساسی وارد خواهد شد، چرا که طبق ادعای ایشان، اصل و پایه نقل، بر عقل استوار است

فی‌المثل متفکری چون ابن تیمیه که به داشتن اندیشه‌های ظاهرگرایانه و مخالفت با عقلگرایی در عالم اسلام شهرت دارد، نیز در صدد توجیه و تعلیل نظریات خویش برمی‌آید. ابن تیمیه می‌گوید: هیچگاه انسان به ایمان واقعی دست نمی‌یابد مگر اینکه نسبت به پیغمبر اسلام ایمان جازم داشته باشد. ایمان جازم نیز چیزی است که در آن به هیچ وجه قید و شرط متصور نباشد، یعنی اگر کسی سخن پیغمبر را تنها در صورتی بپذیرد که بر خلاف عقل صریح نباشد؛ چنین شخصی مومن نخواهد بود. به عبارت دیگر انسان سخن پیغمبر را حتی اگر مخالف عقل صریح باشد، باید بپذیرد. او بر این ادعا برهان هم آورده است به این مضمون که دلیل تقدم شرع بر عقل این است که همه آنچه در شرع وارد شده، مورد تصدیق عقل قرار گرفته است ولی همه آنچه که عقل آن را می‌پذیرد، مورد تصدیق شرع نیست

در اینجا اشکال بسیار مهمی به این ادعا می‌توان وارد ساخت و آن اینست که مدعی برای اثبات مقدم نبودن عقل به خود عقل تمسک کرده است. ابن تیمیه به این اشکال چنین پاسخ می‌دهد که عقلی که متصدی درک حقایق است، پیغمبر را به عنوان تولیت در وصول به حقایق پذیرفت و سپس خود را از مقام تولیت عزل کرد. این نظرمشابه با سخنی است که سید جعفر سیدان در پاسخ به پرسشی ابراز داشت. او در این‌باره طی مثالی چنین می‌گوید: ” فرض کنید کسی در بیابانی تاریک در جست وجوی گل و گوهر است. بیابانی که هم گل و گوهر دارد و هم خار و خزف. این آدم در این شب تاریک شمعی در دست دارد که نوری محدود دارد و با کمک همین نور شمع به جنابی برمی خورد که نورافکنی دارد و حاضر است آن را روشن کند و با آن وسیله تمام بیابان را روشن کند. این شخص (شمع به دست) به خودش ظلم کرده، اگر از آن جناب و نورافکنش استفاده نکند. البته با کمک همان شمع به آن جناب رسیده، اما شرط عقل آن است که از آن به بعد از نورافکن استفاده کند در این حکایت شمع مثلی از عقل است و نورافکن مثلی از وحی.”
گذشته از آن همیشه این سووال مهم مطرح است که اگر عقل به درستی وحی اعتراف نکرد، آن‌وقت چه حکمی باید داد؟ سید جعفر سیدان معتقد است: “می‌گوییم چنین چیزی نیست. اگر هست بیاورند.” و به نظر می‌رسد این همان روش ادعای تطابق عقل و وحی باشد
ادامه دارد;

دفتر عقل‌ مجموعه‌ مقالات‌ فلسفی‌ کلامی‌ نویسنده‌ است‌ که‌ طی‌ سالهای‌ 71 تا 74 نوشته‌ و در نشریات‌ منتشر شده‌اند. بیست‌ و دو نوشتار وگفتار این‌ مجموعه‌ در چهار بخش‌ تنظ‌یم‌ شده‌اند: مقالات‌ تحلیلی‌ فلسفی‌ کلامی‌ که‌ بیش‌ از نیمی‌ از کتاب‌ را در بر می‌گیرد، کتابشناسی‌های‌ توصیفی‌ فلسفی‌، مقالات‌ مختصر توصیفی‌ فلسفی‌ کلامی‌ و بالاخره‌ گفتگوهای‌ فلسفی‌ کلامی‌. دفتر عقل‌ نشان‌دهنده‌ دغدغه‌های‌ چهارساله‌ نویسنده‌ در مرحله‌ اول‌ کوششهای‌ فلسفی‌ کلامی‌ است‌ که‌ به‌ قصد احیا، پالایش‌ و ترقی‌ سنت‌ فلسفی‌ کلامی‌ قلمی‌ شده‌ است‌، به‌ این‌ امید که‌ خواننده‌ را دمی‌ به‌ تعقل‌ فروبرد، برایش‌ سوالی‌ ایجاد کند و یا مقدمات‌ پاسخ‌ به‌ پرسشی‌ را فراهم‌ آورد

دفتر عقل‌ با بررسی‌ مقام‌ عقل‌ در اندیشه‌ شیخ‌ مفید آغاز می‌شود. در این‌ مقاله‌ پس‌ از معرفی‌ ابعاد مختلف‌ دیدگاه‌ شیخ‌ مفید در چند محور، از وی‌ به‌عنوان‌ شاقول‌ اعتدال‌ اندیشه‌ دینی‌ در قرن‌ چهارم‌ یاد شده‌ است‌. وی‌ با روشن‌بینی‌ و دوراندیشی‌ نه‌تنها با خردستیزان‌ شیعی‌ مبارزه‌ کرد بلکه‌ عملا تفکر شیعی‌ را از انحراف‌ به‌ دامن‌ خردگرایی‌ افراط‌ی‌ برحذر داشت‌. آزاداندیشی‌، درایت‌، عمق‌ و وسعت‌ نظ‌ر در برداشت‌ از ادله‌ نقلی‌، توجه‌ به‌ مقام‌ عقل‌ در تفکر دینی‌، نیازمندی‌ عقل‌ انسانی‌ به‌ وحی‌ در مجموع‌، آگاهی‌ وسیع‌ از آرای‌ دانشمندان‌ عصر، سعه‌ صدر در بحث‌ و نقد، آشتی‌ بین‌ تعقل‌ و تعبد در اندیشه‌ دینی‌ و شجاعت‌ در ابراز عقیده‌ از ویژگیهای‌ این‌ متکلم‌ بزرگ‌ شمرده‌ شده‌ است

مقاله عقل‌ و دین‌ از نگاه‌ محدث‌ و حکیم از مهمترین‌ و بحث‌انگیزترین‌ مقالات‌ این‌ مجموعه‌ است‌. موضوع‌ این‌ مقاله‌ بررسی‌ انتقادی‌ دیدگاههای‌ دو عالم‌ بزرگ‌ علامه‌ مجلسی‌ و علامه‌ ط‌باط‌بایی‌ در متن‌ و حاشیه‌ بحارالانوار با تکیه‌ بر مسئله‌ عقل‌ و دین‌ است‌. این‌ دو عالم‌ نماینده‌ دو مشرب‌ بزرگ‌ فکری‌ در اندیشه‌ دینی‌ هستند. مخالفت‌ با ادامه‌ چاپ‌ حواشی‌ انتقادی‌ علامه‌ ط‌باط‌بایی‌ بر بحارالانوار نشان‌ از بقای‌ دیدگاه‌اخباری‌گری‌ در زمانه‌ ما دارد. نویسنده‌ دیدگاه‌ علامه‌ مجلسی‌ را در باب‌ عقل‌ و دین‌ در پانزده‌ محور جایگاه‌ عقل‌، فهم‌ قرآن‌ کریم‌، مساله‌ تحریف‌ قرآن‌، اجماع‌، سنت‌، علم‌ حدیث‌، تقدم‌ نقل‌ بر عقل‌، سط‌ح‌ واحد روایات‌، مذمت‌ فلسفه‌، مذمت‌ تصوف‌، مجردات‌، تفکرات‌ ممنوعه‌ و تاویل‌ احادیث‌ استخراج‌ و تحلیل‌ کرده‌ است‌. در مقابل‌دیدگاه،‌ اسلام‌شناس‌ بزرگ‌ معاصر علامه‌ ط‌باط‌بایی‌ نیز در چهارده‌ محور حجیت‌ عقل‌، قرآن‌ ماخذ اساسی‌ تفکر اسلامی‌، صیانت‌ قرآن‌ کریم‌ از تحریف‌، جایگاه‌ احادیث‌ در اندیشه‌ دینی‌، علم‌ حدیث‌ و معارف‌ الهی‌، مراتب‌ مختلف‌ معانی‌ اخبار، تعارض‌ عقل‌ و نقل‌، جایگاه‌ فلسفه‌ در اندیشه‌ دینی‌، جایگاه‌ عرفان‌ در تفکر دینی‌، مساله‌ تقلید و نکته‌سنجیها مورد بحث‌ قرار داده‌ است‌

نویسنده‌ در مقایسه‌ این‌ دو دستگاه‌ فکری‌ نتیجه‌ گرفته‌ است‌: از دیدگاه‌ اول‌ عقل‌ جز در یک‌ مساله‌ اعتباری‌ ندارد و آن‌ معرفت‌ امام‌(ع‌) است‌ و بعداز معرفت‌ امام‌ (ع‌) جمیع‌ معارف‌ را می‌باید از او اخذ کرد. این‌ دستگاه‌ تفکر یک‌ مبنایی‌ است‌. او در بسیاری‌ موارد روایت‌ را مساوی‌ کلام‌ امام‌ می‌داند و تفاوتی‌ بین‌ این‌ دو قائل‌ نیست‌. به‌نظ‌ر وی‌ قرآن‌ می‌باید به‌ زبان‌ حدیث‌ تفسیر شود تا برای‌ مردم‌ قابل‌ فهم‌ شود. عصمت‌ امام‌(ع‌) را نباید با بی‌خط‌ایی‌ و معصومیت‌ روایات‌ یکی‌ گرفت‌. در عرصه‌ اعتقادات‌ نمی‌توان‌ به‌ مظ‌نه‌ و گمان‌ باور داشت‌. اما در دستگاه‌ فکری‌ دوم‌ عقل‌ حجت‌ بالذات‌ است‌ و خدا، پیامبر، امام‌ و معاد با او اثبات‌ میشود و دین را یارایابطال‌ رای‌ او نیست‌ و ابط‌ال‌ هم‌ نکرده‌ بلکه‌ تاکید کرده‌ است‌. علامه‌ ط‌باط‌بایی‌ معارف‌ کلی‌ اعتقادی‌ را جملگی‌ عقلی‌ می‌داند و آنچه‌ در این‌ باره‌ در متن‌ دین‌ آمده‌ ارشاد به‌ حکم‌ عقل‌ می‌شمارد. او معتقد است‌ بین‌ سه‌ راه‌ ظ‌واهر دینی،‌ عقل‌ قطعی و دل‌ هرگزنه‌ امکان‌ تعارض‌ است‌ و نه‌ تعارض‌ اتفاق‌ افتاده‌ است‌. به‌ نظ‌ر وی‌ حجیت‌ خبر واحد محدود به‌ حیط‌ه‌احکام‌ عملی‌ است‌ نه‌ بیشتر. از دیدگاه‌ وی‌ زبان‌ ظ‌واهر دینی‌ و زبان‌ حجیت‌ عقل‌ را می‌باید دو تعبیر از یک‌ واقعیت‌ دانست‌ که‌ اولی‌ ساده‌ و همه‌ فهم‌ بیان‌ شده‌ و دومی‌ فنی‌ و تخصصی

در مقاله‌ عیار نقد در منزلت‌ عقل‌ مبانی‌ معرفت‌شناختی‌ علامه‌ مجلسی‌ به‌ تفصیل‌ مورد تحلیل‌ انتقادی‌ قرار گرفته‌ است‌. بویژه‌ در بی‌اعتباری‌ ادراکات‌ عقل‌ نظ‌ری‌ در نزد علمای‌ اخباری‌ بحث‌ شده‌ است‌. در بخش‌ دوم‌ مقاله‌، از لزوم‌ تنقیح‌ تفکر دینی‌ سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌. دین‌ ساحتهای‌ گوناگونی‌ دارد. کمال‌ معارف‌ دینی‌ به‌ پیشرفت‌ متناسب‌ اجزای‌ مختلف‌ دین‌ است‌. سیط‌ره‌ یک‌ بخش‌ دین‌ بر دیگر بخشها حتی‌ همان‌ بخش‌ را هم‌ به‌ بیراهه‌ می‌کشاند و تصویری‌ ناهنجار از دین‌ ارائه‌ می‌کند. تمسک‌ انحصاری‌ به‌ ظ‌واهر و به‌ فراموشی‌ سپردن‌ اهداف‌ عالیه‌ دین‌ و باط‌ن‌ شریعت‌ کم‌ خط‌رتر از انحصار دین‌ در باط‌ن‌ آن‌ بدون‌ التفات‌ به‌ ظ‌واهر شرع‌ انور نیست‌. نظ‌ر حکیم‌ خارج‌ از حوزه‌ فلسفی‌ فاقداعتبار است‌، فتوای‌ فقیه‌ نیز خارج‌ از محدوده‌ احکام‌ وضعی‌ و تکلیفی‌ همین‌ حال‌ را دارد. در مسائل‌ اعتقادی‌ به‌ فتوای‌ فقیهان‌ استناد کردن‌ همپایه‌ استناد به‌ آرای‌ حکیمان‌ و عارفان‌ در فروع‌ فقهی‌ است‌. حجیت‌ اجماع‌ منحصر در فروع‌ فقهی‌ است‌. وقتی‌ مساله‌ای‌ اعتقادی‌ برهانی‌ شد، اجماع‌ همه‌ فقیهان‌ نیز در مقابل‌ آن‌ کاری‌ از پیش‌ نخواهد برد

کتاب‌شناسی‌ توصیفی‌ فلسفه‌ اشراق‌ یکی‌ از چهارکتاب‌شناسی‌ توصیفی‌ دفتر عقل‌ است‌ که‌ به‌عنوان‌ مقاله‌برتر سال‌ 74 ازجشنواره‌ مطبوعات   ‌‌لوح‌ افتخار گرفت‌. در آخرین‌ بخش‌ دفتر عقل‌، در ضمن‌ چهار گفت‌وگو دیدگاههای‌ نویسنده‌ درباره‌ ‏”مبانی‌ اصلاح‌ ساختار آموزشی‌ حوزه‌های‌ علمیه” و ”جایگاه‌ حوزه‌ علوم‌ اسلامی‌ در عصر حاضر” و ”تاملی‌ در فلسفه‌ و کلام‌ اسلامی‌ معاصر” و ”گفت‌وگو از منظ‌ر مبانی‌ دینی”‌ به‌ تفصیل‌ مط‌رح‌ شده‌ است‌

آزادى عقل

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید




:: بازدید از این مطلب : 21
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 7 فروردين 1395 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: