دانلود مقاله خواجه نصيرالدين طوسي در فایل ورد (word) دارای 44 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله خواجه نصيرالدين طوسي در فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله خواجه نصيرالدين طوسي در فایل ورد (word)
1-1- زندگی و مذهب خواجه
1-1-1- نام و لقب و زادگاه و اجداد خواجه نصیر:
خواجه نصیرالدین سه پسر داشت به نامهای:
1-1-2- مذهب و وفات خواجه نصیر:
1-2- گشت و گزار خواجه در جغرافیای تاریخی و اجتماعی و سیاسی:
1-3- دوران تحصیل خواجه:
1-3-1- استادان خواجه نصیر:
اما اساتید خواجه:
و از مشایخ روایت خواجه:
1-3-2- فضلای معاصر خواجه نصیر:
1-4- شاگردان خواجه:
1-5- شخصیت علمی خواجه:
1-5-1- تألیفات خواجه نصیر:
1-5-2- بنای رصدخانه:
1-6- شخصیت سیاسی و اخلاقی خواجه:
1-6-1- دینداری و سیاستمداری خواجه نصیر:
1-6-2- اخلاق خواجه نصیر:
1-7- داوری تاریخ درباره خواجه:
منابع و مآخذ :
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله خواجه نصيرالدين طوسي در فایل ورد (word)
[1] – مجتبی مینوی، اخلاق ناصری، ج 10
3 – ر.ک: مدرسی زنجانی، محمد، سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه
4 – تصحیح و توضیح اخلاق ناصری
5 – الکتبی، ابن شاکر، فوات الوفیات
6 - احوال و آثار خواجه
7 – تاریخ فلاسفه ایرانی
1-1- زندگی و مذهب خواجه
1-1-1- نام و لقب و زادگاه و اجداد خواجه نصیر
اسم او را محمد گذاشتند و کینه ابوجعفر و لقب نصیرالدین هم بعدها بر نام و نام پدر و جدش افزوده شد، و بدین جهت در کتب به نام ابوجعفر نصیرالدین محدبن محمدبن حسن طوسی، یا مختصراً خواجه نصیرالدین طوسی مذکور است.[1]
دستهای از دانشوران او را خاتم فلاسفه و گروهی او را عقل حادی عشر و گروهی دیگر او را استاد البشر نام نهادهاند.[2]
خانواده نصیرالدین طوسی، برحسب اقوال عدهای از مورخین اصلاً از جهرود بودهاند، که آن زمان از توابع ساوه حصوب میشد، اما امروزه جزء ناحیه قم است. این خانواده در طوس سکنی گرفته بودند و نیرالدین در طوس بدنیا آمده و آنجا بزرگ شده و بدین سبب مشهور به طوسی[3] گردیده است.[4]
اغلب مورخان عقیده دارند، که خواجه طوسی در روز شنبه، یازدهم جمادیالاول سال 597 هـ.ق، مطابق 1250 میلادی هنگام طلوع آفتاب متولد شده است.[5]
پدرش محمدبن حسن نام داشته و از مردم تحصیل کرده و تربیت شده آن عهد بوده و اهل علم و تدریس و روایت و درایت بوده است.[6]
خواجه نصیرالدین سه پسر داشت به نامهای
صدرالدین علی، اصیلالدین حسن، فخرالدین احمد. صدرالدین علی که بزرگترین اولاد خواجه بود، مردی دانشمند و در زمان حیات پدر متولی امور رصدخانه مراغه بوده و در علم نجوم دست داشته، و پس از مرگ خواجه بیشتر کارها و مناسب پدر را به دست آورده بود و متصی آن مشاغل گردیده[7] و تا مدتی بعد از خواجه ریاست رصدخانه مراغه را داشته است
صدرالدین علی دختر عمادالدین ابوالفداء قهستانی (متوفی 666) پادشاه قهستانی را، که به «قهستانیه» معروف بود، به ازدواج درآورده بود
تاریخ وفات صدرالدین علی بدست نیامده ولیکن معلوم است که او زودتر از برادران خود درگذشته است.[8]
اصیلالدین ابومحمد حسن، پسر دومی خواجه است و هنگام توقف خواجه در الموت و میمون دژ در خدمت پدرش بوده و پس از تسلیم خود شاه با پدر و موفق الدوله و رئیس الدوله و چند نفر از بزرگان از قلعه به زیر آمده و به اردوی هلاکو پیوسته بود
وی مانند پدرش در سیاست و اداره امور حکومت دخیل و در زمان حیات پدر و بعد از مرگ او متصدی مشاغل مهمه بوده است
پایان زندگی او را مورخان مختلف نوشتهاند: در درهالاخبار ذکر شده که در نیکونامی جهان را وداع گفت.[9]
ابوالقاسم فخرالدین احمد کوچکترین اولاد خواجه، اصلش از طوس و مولدش مراغه بوده است. وی فا ضی حکیم و منجی بینظیر و متولی موقوفات بوده. مردی نیکسیرت و خوش سیما و سخی و شیرین گفتار و نیکو اخلاق بوده است.[10]
فخرالدین در زمان وزارت پدر مرتبه و حرمت و قدرت زایدالوصفی یافته بود. او مردی بسار فطن و داهی بوده است، در تاریخ وفات فخرالدین احمد مانند برادرش اصیلالدین اختلافست. مؤیداین گفته قول ابن الفوطی در تلخیص مجمعالآداب است که در شرح حال فخرالدین گوید: «او در سیواس از بلاد روم در روز یکشنبه 21 ذیحجه سال (700) به قتل رسیده و نعش او به مراغه نقل و نزدیک گور برادرش دفن گردیده است.»
ولیکن بعضی دیگر واقعه قتل او را در سال 729 نوشتهاند و ابن الفوطی هم در چند جای دیگر از همان کتاب ضمن شرح حال اشخاصی استرداد گفته که خواجه فخرالدین احمد در رمضان 719 وارد بغداد شده است
پس وی تا این تاریخ در قید حیات بوده و با آنکه این تاریخ را ابنالفوطی چند مرتبه در چند جای از کتاب خود تکرار کرده، چون این قول با تصریح خود او در ترجمه حال فخرالدین احمد که گفته در سال 700 به قتل رسیده مخالف است ظاهراً اشتباه است.[11]
1-1-2- مذهب و وفات خواجه نصیر
دانشمندان و اصحاب تاریخ شک ندارند در این که، خواجه شیعی مذهب بوده است و بیشتر بر ایناند که دروازه امامی بوده، و در اغلب کتابهای کلامی خود به دروازه امام و وجوب عصمت آنها اشارت دارد.[12]
با آنکه خواجه در ترویج آئین شیعه کوشش میکرده و به زبان و قلم در پیشرفت مذهب امامیه سعی مینموده، باز، با کلیهفرق اسلامی به مهر و محبت رفتار میکرده، و به قدری که در قدرت داشت از پیشآمدها و سختیها که متوجه عمومی مسلمین میشده جلوگیری مینموده، و پیوسته از تعصبهای خشک مذهبی دوری میکرده و همیشه پیرو حق و حقیقت بوده، و علمای شیعه همگی او را به دیانت و ترویج مذهب و وتاقت در نقل حدیث توصیف کرده و با تجلیل بسیار از او نام برده و رئیس اسلام و مسلمینش خواندهاند، و هیچ کس از اسماعیلی بودن او و یا تأیید آئین باطنیه کردن را در تألیفاتش سخنی نرانده و همه او را امامی مذهب و از زعمای شیعه اثنی عشیریه دانستهاند.[13]
بالاخره خواجه بزرگوار پس از یک عمر پرماجرا و زندگی سراسر حادثه و در عین حال بسیار درخشان و زحمات طاقتفرسای خارقالعاده، در راه نگهبانی میراث اسلامی و معارف بشری و خدمات برجسته و صادقانه به ملت و اسلام و عموماً و ایرانیان، خصوصاً دانشمندان و حامیان و ناقلان علوم و فنون عقلی و نقلی و تألیف و تصنیف و ترجمه و تحریر 168 کتاب بزرگ و متوسط و کوچک در تمامی رشتههای علمی و فنی و به خصوص تأسیس نخست آکادمی علوم انسانی و معارف بشری؛ سرانجام در سال 672 هـ.ق که برای سومین بار وارد بغداد شده بود که در سن 75 سالگی در روز دوشنبه هیجدهم ذیحجه برابر سال 643 یزدجردی و مطابق ژون سال 1274 میلادی جهان فانی را وداع گفته و در حرم کاظمین علیهاالسلام مدفون گردیده است.[14]
در جامعالتواریخ رشیدی آمده است که: «خواجه نصیر طوسی وصیت فرمود که او را در جوار مزار فیض آثار امام بزرگوار موسی الکاظم علیهالسلام دفن کنند، و در پایان مرقد عطر نشان جهت او آغاز قبر کندن نمودند،ناگاه سردابهای، کاشی کاری پیدا شد و بعد از تجسس و جستجو معلوم شد که آن گور را ناصر بالله خلیفه عباسی برای خود ساخته بوده، و پسرش به خلاف امر پدر او را در رصافه دفن کرده و آنجا خالی مانده بود. از غرایب اتفاقات آنکه تاریخ تمام شدن سردابه را در روی سنگی کنده یافتند که روز یازدهم جمادیالاولی سال 597 همان روز تولد خواجه بوده».[15]
و حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده این قطعه را در تاریخ فوت وی آورده است
نصیر ملت و دیـن پــادشاه کشور فضـــل
یگانــهای کــه چنــو مادر زمانــه نــزاد
به سال ششصد و هفتاد و دو به ذیالحجه
به روز هیجــدهم درگـذشت در بغــداد[16]
و در جلوی لوح مزارش این آیه را نقش کردهاند که
«و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید». «سوره الکهف:18/18»
«و سگشان دو دست خویش بر درگاه گشاده است».[17]
1-2- گشت و گزار خواجه در جغرافیای تاریخی و اجتماعی و سیاسی
در سال 618 هـ.ق هنگامی که خواجه در نیشابور اقامت داشت، این شهر مورد هجوم وحشیانه مغولان قرار گرفت
خواجه بعد از طی دوره سطح عالی در نیشابور، به محضر فریدالدین داماد نیشابوری رسید و کتاب اشارات ابن سینا را از او استماع کرد. وی پس از استفاده از حوزهدرس نخبگان علم در آن سازمان، به شهر ری مسافرت میکند،و در مدت اقامت موقت خود در ری با دانشمندان بزرگی به نام برهانالدین محمدبن محمدبن علی قزوینی، که در ری سکونت داشت، آشنا میشود، آشنایی با این دانشمند بزرگ افقهای نوینی در برابر دیدگان او قرا رداده و بیش از پیش موجبات شکوفایی استعدادهای شگرف این محقق نامی را فراهم میسازد
بعد از شهر ری قصد سفر به اصفهان را داشت که در بین راه با فرزانهای دیگر به نام (میثم بن علی بن میثم بحرانی) آشنا شد، و ابن میثم خواجه را به شهر قم دعوت کرد،و از وی خواست از درس ابوالسادات اسعدبن عبدالقادر استفاده نماید
خواجه بعد از شهر قم راهی اصفهان شد،لیکن در اصفهان استادی که بتواند از او استفاده نماید نیافت، بعد از اندک مدتی به عراق مهاجرت نمود، در آنجا علم فقه را از محضر (معینالدین سالم) فرا گرفت، و در سال 619 هـ. موفق به اخذ درجه اجتهاد و اجازه روایت از معینالدین گشت
خواجه در عراق در درس اصول فقه علامه حلی حاضر شد، وی نیز متقابلاً در درس حکمت خواجه شرکت مینمود
سپس در موصل به محضر (کمالدلدین موصلی) حاضر شده و نجوم و ریاضی را از او میآموزد. به این ترتیب خواجه نصیر دوران تحصیل خود را پشت سر میگذارد
خواجه در عراق بود که اخبار تأسفآور حمله قوم وحشی مغول به ایران را دریافت میکند، شنیدن این اخبار دردناک که قلب هر مسلمانی را آکنده از غم و اندوه میکرد، این دانشمند بزرگ را نیز آرام نگذاشته تا اینکه تصمیم به بازگشت به وطن را گرفت زیرا نمیتوانست تحمل کند که خود در محیط آرام به سر برد، ولی هموطنان و خانوادهاش در محیط پر از آشوب و خطر باشند.[18]
خواجه در بین راه بازگشت به وطن، از شهرهای مختلف عبور کرد، تا این که به نیشابور رسید، نیشابور در آن زمان چند بار مورد هجوم قرار گرفته بود و شهر در دست مغولان بود. اما هنوز به تمامی ویران نشده بود، اکثر سکنه، شهر را ترک کرده بودند. درختان نیم سوخته و خانههای فرو ریخته، دل هر آزادهای را به درد میآورد
خواجه بعد از نیشابور به طرف طوس زادگاه خویش ادامه مسیر میدهد، و در آنجا خانواده خود را نمییابد، خواجه خود را به قاین میرساند، در آنجا بعد از سالها به دیدار مادر و خواهرش موفق میشود. مدتی در قاین اقامت کرده و به مسایل دینی مردم رسیدگی میکند و اطلاعاتی نیز درباره قوم مغول بدست میآورد
خواجه به سال 628 هـ.ق در شهر قاین با نگرش خانم دختر فخرالدین نقاش، پیمان زناشویی میبندد، به این ترتیب، دورهای دیگر از زندگی پرنشیب و فراز خواجه آغاز میگردد
خواجه نصیرالدین بعد از چند ماه سکونت در شهر تاین و ازدواج در آنجا از طرف محتشم قهستان به نام ناصرالدین که مردی فاضل و کریم و دوستدار فلاسفه بود دعوت به قلعه شد. او به اتفاق همسرش به قلعه اسماعیلیان رهسپار گردید.[19]
در این مدت که خواجه نصیر در قلعه قهستان به سر میبرد، بسیار مورد احترام و تکریم قرار میگرفت و آزادانه به شهر قاین رفت و آمد داشته و به امور مردم رسیدگی مینمود، که به درخواست میزبان کتاب تکذیب الاخلاق و حلاره الاعراق ابن مسکویه[20] رازی را از عربی به فارسی ترجمه کرده بر آن نیز مطالبی افزود و آن را اخلاق ناصری به اسم ناصرالدین نهاد. تاریخ تألیف این کتاب در حدود سال 630 تا 632 بوده است.[21]
نیز رساله معینیه را به درخواست پسر ناصرالدین محتشم در علم هیأت تحریر نمود
بعدها به عللی که یکی از آنها را مکاتبه او با خلیفه عباسی و وزیرش ابن علقمی ذکر میکنند، مورد قهر و سخط ناصرالدین محتشم قرار گرفت و زندانی شد، و بعداً به همراه ناصرالدین به المت و میمون دژ، نزد علاءالدین محمد، بزرگ اسماعیلیان رفت، دوران زندگی خواجه نصیرالدین در میمون دژ دوران پرباری بوده است، زیرا شرح اشارات و اساس الاقتباس و بیشتر تحریرات ریاضی او در این دوران نوشته و تصنیف شده است
خواجه حدود 26 سال در قلعههای اسماعیلیه به سر برد، در این دوره از زندگانی پرماجرای خویش از کتابخانههای غنی، اسماعیلیان بهرهها برد، و به علت نبوغ فکری و دانش شگرفش معروف و سرشناس گشت
در آن زمان خواجه در قلعه اسماعیلیه (قلعه الموت) پیش رکنالدین خورشاه، آخرین پادشاه اسماعیلی اقامت داشت تا آنکه هلاکوخان مغول در سال 645 هـ. قلاع اسماعیلی را فتح کرد و خورشاه تسلیم او شد
به نظر میآید که خواجه در قلاع اسماعیلیان، همچون زندانی سیاسی نگاهداری میشده است
در ضمن خواجه در تسیم شدن خورشاه و جلوگیری از قتل عام علمای بزرگ اهل سنت توسط هلاکوخان، نقش به سزایی داشت.[22]
اهداف هلاکو نخست، از بین بردن قدرت اسماعیلیان و تخریب قلاع آنان و سپس فتح بغداد و براندازی خلافت عباسیان بود،علاوه بر آن تسخیر و شام به تحریک همسر وی، آزاد ساختن مرقد مقدس مسیح از دست مسلمانان در برنامه وی منظور شده بود.[23]
در سال 655 هـ. سپاهیان مغول، بغداد را محاصره کردند و پس از نبرد کوچکی وارد شهر شدند. به این ترتیب حکومت 524 ساله عباسیان با قتل خلیفه وقت «مستعصم» در چهارم صفر 656 هـ. پایان یافت
هلاکو مدافه را به پایتختی خود برگزید و خواجه نصیرالدین طوسی را مأمور بنای رصدخانهای در مراغه نود. وی که ملقب به «سلطانالمحققین» بود. برای اداره امور رصدخانه افرادی را از نقاط گوناگون: دمشق، قزوین و موصل، برای همکاری فراخواند.[24]
در موقعی که بغداد به دست لشگریان تاتار مفتوح گردید، عده بسیار زیادی از عامه مردم تلف شدند و بسیاری از خواص دستگاه خلافت از امرا و اعیان نیز به قتل رسیدند. در این فتحها و چپاولها و سوختنها و کشتنها چون چند نفر فاضل و اهل علم در دستگاه سلطان مغول بودند، علاوه بر این که عدهای از اهل فضل و ادب را از قتل و آزار مصون داشتند، مبلغ هنگفتی از کتب را هم زا تلف شدن و سوختن نجات دادند. مثلاً در موقع فتح قلعه الموت عطاملک جوینی از هلاکو اجازه خواست که کتابخانه مشهور آن قلعه را ببیند و کتابهایی را که ربطی به دین و مذهب باطنیها ندارد جدا کرده نگاه بدارد، و او هر چه از آلات رصد و اسباب نجومی و کتابهای علمی و ادبی وتاریخی آنجا یافت از قلعه بیرون آورد؛ و در فتح بغداد، بعدها در رصدخانه مراغه کتابخانهای بنا کرد، که به قول مورخین، مشتمل بر چهارصد هزار مجلد بوده است.[25]
میتوان نتیجه گرفت: خواجه زندگی را در سه مرحله سپری نموده است:مرحله اول،زندی خود را در خراسان و نیشابور و مراکز مهم علمی آن زمان به کسب علوم و معارف گذراند
و مرحله دوم زندگی او، از حمله مغول و پناه بردن او در قلاع اسماعیلیان آغاز گردید
و مرحله سوم، از زمانی آغاز شد، که از قلعه الموت بیرون آمد، و قبول سمت وزارت هلاکو را نمود و در این مرحله بود، که او توانست از خطر هجوم مغول و ویرانی آن بکاهد و حتی از آنان در جهت آبادانی و بلاد اسلامی بهره گیرد
1-3- دوران تحصیل خواجه
[1] – مجتبی مینوی، اخلاق ناصری، مقدمه چاپ، ص 15؛ ر.ک: الامین محسن، اعیان الشیعه، ج 10، ص 136، ر.ک: احمد جوادی - کامران فانی- بهاءالدین خرمشاهی، دایرهالمعارف تشیع، ج 10، ص 527 مدرس رضوی محمدتقی، احوال و آثار خواجه، ص 3؛ ابوالحسن شعرانی، کشفالمراد، مقدمه چاپ، ص 14 طوسی محمدبن حسن، جبر و اختیار، مقدمه چاپ، ص 3
[3] – قبل از آنکه مشهد بوجود آید و رونق و شهرتی حاصل کند، طوس مرکز و شهری مهم بود. فاصله این شهر از نیشابور ده فرسخ بود، از شهر طوس امروزه جز قدری از دیوار و چند برج جذاب و دو قریه کوچک چیزی بجا نمانده است؛ (مجتبی، مینوی، اخلاق ناصری، ص 15)
[4] – همان، ص 15؛ ر.ک: احوال و آثار خواجه، ص 4
[5] – ر.ک: مدرسی زنجانی، محمد، سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه، ص 23؛ جرفادقانی، علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، ص 61؛ حلبی علی اصغر، تاریخ فلاسفه ایرانی، ص 417
[6] – تصحیح و توضیح اخلاق ناصری، ص 15
[7] – الکتبی، ابن شاکر، فوات الوفیات،ج 2، ص 150؛ ر.ک: سرگذشت و عقاید فلسفی، ص 78
[8] – احوال و آثار خواجه، ص 68؛ ر.ک: سرگذشت و عقاید فلسفی، ص 78
[9] – ر.ک: همان،ص 73-69؛ برای ترجمه حال اصیلالدین ر.ک: به، فواتالوفیات، ج 3، صص 252-246 سرگذشت و عقاید فلسفی، صص 79-78
[10] – همان، ص 73؛ ر.ک: سرگذشت و عقاید فلسفی، ص 80
[11] – ر.ک: احوال و آثار خواجه، صص 75-74
[12] – تاریخ فلاسفه ایرانی،ص 424
[13] – احوال و آثار خواجه، ص 88
[14] – مستوفی حمدالله، تاریخ گزیده،ص 705؛ ر.ک: احوال و آثار خواجه،ص 59 فواتالوفیات، ج 2، ص 150؛ شوشتری، نورالله، مجالسالمومنین
[15] – احوال و آثار خواجه، صص 60-59؛ رشیدی، جامعالتواریخ، 240، ص 558
[16] – تاریخ گزیده، ص 715
[17] – مجالسالمؤمنین، ص 184
[20] – ابوعلی احمدبن محمدبن یعقوب الخازن مشهور به مسکویه اصلا ایرانی و منذهب زردشت داشته و بعد مسلمان شده است. وی از حکما و فلاسفه و دارای تألیفات و تصنیفات مهمی است؛ و در صفر سال 421 هـ. در گذشته است
[21] – احوال و آثار خواجه، صص 9-8
[23] – ر.ک: نیکپور، اردشیر، یواخیم بارگها وزن (امپراطوری زرد چنگیزخان و فرزندانش)، ص 189
[24] - ر.ک: برگزیده اخلاق ناصری، مقدمه چاپ، ص 7؛ احوال و آثار خواجه، ص 23
:: بازدید از این مطلب : 42
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0