دانلود پايان نامه تاريخچه يهود در فایل ورد (word)
نوشته شده توسط : علی

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پايان نامه تاريخچه يهود در فایل ورد (word) دارای 78 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پايان نامه تاريخچه يهود در فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پايان نامه تاريخچه يهود در فایل ورد (word)

تاریخچه یهود  
1 ـ قساوت و توحش:  
2 ـ کشتن انبیاءالله:  
3 ـ دروغ، افتراء، تحریف:  
4 ـ مکر و خدعه:  
5 ـ مال اندوزی و ثروت پرستی:  
6 ـ پیمان شکنی و نقض عهد:  
7 ـ فساد اخلاق:  
8 ـ ربا خواری:  
تآتر; و سینما  
موسیقی; و یهود  
شراب; و یهود  
ولی آیا بریتانیا به وعده خود وفا کرد؟  
چرا یهود باید در فلسطین زندگی کنند؟  
چرا یهود روح تجاوز دارند؟  
نظری به تجاوز اخیر اسرائیل  
دسیسه‏ای بزرگ  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پايان نامه تاريخچه يهود در فایل ورد (word)

1 ـ تذکره عوده، صفحه150

2 ـ (الیهودی العالمی)، تألیف هنری فورد، صفحه62

3 ـ (راهنمای صهیونیسم)، صفحه5

4 ـ صهیونیسم و یهود آمریکا

5 ـ (درسهائی در ناسیونالیسم یهودی)، صفحه34

6 ـ روزنامه الاهرام 24/7/1967

7 ـ از گفته‏های محمّد حسنین هیکل، 26/5/1967

8 ـ مجله الجمهور الجدید، چاپ بیروت ـ شباط1968

9 ـ مجله الحوادث، چاپ بیروت، 15/9/1967 صفحه9

10 ـ غلوب پاشا در کتاب (ازمه الشرق الاوسط)، صفحه3

11 ـ جنگ شش روزه مصر و اسرائیل، تألیف اندولف س چرچیل وینستون س چرچیل صفحه73

12 ـ همان مدرک، صفحه74

13 ـ همان مدرک، صفحه75

14 ـ مکتب اسلام، شماره 9، سال8، 1387هجری قمری، صفحه2

15 ـ الایام الحاسمه قبل معرکه المصیر، تألیف سپهبد محمود شیت خطاب، چاپ بغداد1387 هجری قمری

16 ـ جرائد و مجلات، رادیوهای آن زمان

17 ـ ذکریات المعصومین الرسول الاعظم (ص)1387 هجری قمری

18 ـ مجله مکتب اسلام، شماره 9، سال8

19 ـ مجله الجمهور الجدید، شماره711 ، سال1968، صفحه28

20 ـ مجله حضاره الاسلام، شماره 10، سال8 ، صفحه95 ، نقل از بیانیه انجمن عالی سازمان پناهندگان بین‏المللی

21 ـ مقاله آقای خسروشاهی در مکتب اسلام، شماره 9، سال8، صفحه71 صفحه

تاریخچه یهود

یعقوب فرزند إسحاق، که او را اسرائیل (بنده خدا) می‏گویند دوازده فرزند داشت که چهارمین فرزند او (یهوذا) بود

یهوذا و برادرانش با پدر خود یعقوب، در کنعان (فلسطین) سکونت داشتند و پس از واقعه مشهور حضرت یوسف که یهوذا هم در آن شرکت داشت، در سال1740 قبل از میلاد، کنعان را به عزم مصر ترک گفتند

آن روزها مصر مملکت پر جمعیّت و با ثروتی بود و هرکس بر آن حکومت می‏کرد، چنان بود که بر جهان حکومت می‏کند

هنگامی که برادران یوسف وارد این سرزمین شدند حضرت یوسف پادشاه آن بود، از این جهت آنها زندگی بسیار با شکوهی بهم زدند. و کم‏کم تعدادشان از هزار تجاوز کرده و قبائل متعددی را تشکیل دادند

این قبیله‏ها سالهای درازی را در أمن و أمان بسر بردند، تا آنکه زمان (فرعون) فرا رسید و چون میان او و قبیله‏های بنی اسرائیل دشمنی هائی از گذشته بود، آنها را ذلیل کرده و به گفته قرآن (مردهایشان را کشته و زنانشان را به اسیری برد

پیش از آنکه حضرت موسی(ع) به پیامبری مبعوث گردد، بنی اسرائیل سخت‏ترین روزهای خود را زیر شکنجه‏های طاقت فرسا و فشارهای گوناگون فرعون بسر
می‏بردند
ولی چون موسی(ع) در حوالی سال1213 قبل از میلاد مبعوث شد، روحهای پژمرده آنها را جوان کرده و به جانهای دربند شده آزادی بخشید

امّا این پیامبر بزرگ، در برابر این خدمات از آن‏ها چه دید و آنها چه پاداشی باو دادند؟
برای مثال یکی از آن پاداشهای ننگین را تاریخ چنین می‏نویسد: شبانگاه حضرت موسی(ع) باتفاق بنی اسرائیل، مصر را مخفیانه ترک گفتند و به رود نیل رسیدند، موسی(ع) با عصای خود آب‏ها را فرمان داد تا اینکه در میان رود راهی نمایان شد

موسی(ع) أمر کرد تا همگی آن راه را در پیش گرفته و از نیل عبور کنند ولی آنها یک صدا گفتند: ما از دوازده قبیله‏ایم و هر قبیله‏ای عادات و رسوم خاص خود را دارد، بایداین راه به دوازده قسمت تقسیم شود یعنی برای هریک از قبائل یک راه و یک مسیر خصوصی باشد، تا فرمانت را اجرا کنیم

موسی(ع) به دریا ندا داد: تا دوازده مسیر باز کند و به فرمان خداوند چنین شد
ولی آنها یک قدم بجلو نرفتند و عذرشان این بود

ممکن است که در میان راه ما را با یکدیگر احتیاجی افتد، پس دریا را بگو تا چون پنجره‏ها سوراخ‏هائی در میان دیوارهای آب باز کند، تا هر قبیله‏ای بتواند قبائل دیگر را ببیند و با آنها گفتگو کند، و چنین شد

ولی باز هم برجای خود ایستاده حرکت نکرده و فریاد زدند

پاهای ما برهنه است و زمین دریا رطوبت دارد و تا امر نکنی زمین خشک شود ما از آنجا عبور نخواهیم کرد

خداوند امر کرد; زمین خشک شد ولی باز هم برجای خود ایستادند و این بار بی‏ادبی و وقاحت را به منتهی درجه رساندند و با یکدیگر چنین گفتند

موسی ما را از شهر آواره کرده و اینک می‏خواهد که در دریا نابودمان کند تا ثروت و اندوخته‏های ما را بتصرّف خویش در آورد

موسی(ع) با یک دنیا دهشت، در حالیکه لبخند تلخی بر لبانش نقش بسته بود پا به رود نهاده و پیشاپیش آنها به راه افتاد

این نخستین تجربه و آزمایش تلخی بود که بنی اسرائیل به موسی(ع) نشان دادند
باز تاریخ می‏نویسد: چون بنی اسرائیل، از رود نیل خارج شده و به صحرای سینا رسیدند، به موسی(ع) گفتند: ما را از آشیانه خود بیرون آورده و در صحرائی شن زار، سکونت دادی؟ این چه رفتاری است که با ما می‏کنی؟ مگر ما سنگ هستیم، مگر ما احتیاج به آب و غذا نداریم؟

خدا امر کرد تا از آسمان برای آنها طعام فرستاده و ابری بر آنها سایه افکند و سنگی را امر فرمود تا به آنها آب دهد

زمانی به همین منوال گذشت تا آنکه روزی به موسی(ع) گفتند: ما طعامهای آسمانی نمی‏خواهیم به خدایت بگو، همان پیاز و عدس را برای ما بفرستد زیرا ما آنها را بهتر دوست می‏داریم

موسی(ع) گفت: به نزدیکترین قریه‏ها که رسیدید: آنچه می‏خواهید، خود بکارید و خداوند دیگر برای شما طعامی نخواهد فرستاد

نافرمانی آنها آنقدر زیاد شد، که خدا عذابی بر آنها نازل کرد و آن این بود که مدّت چهل سال در صحراها و بیابانها سرگردان بودند و آنها که با موسی(ع) از مصر بیرون آمدند، آرزوی شهر را بگور بردند و نوه‏ها و نواده‏هایشان با یوشع بن نون سال1500 قبل از میلاد وارد شهر کنعان شدند(2)

نخستین دولت یهودی هنگامی تشکیل شد که (طالوت) یا (شأوول) در بین سالهای 1095 ـ 1055 قبل از میلاد پادشاه گشت، و پایتخت را در سال1049 قبل از میلاد به یبوس (بیت‏المقدّس) تغییر داد

سلیمان فرزند داود، که پس از پدرش به مقام پادشاهی و نبوّت رسید، از بزرگترین پادشاهان آنها شناخته شد، در زمان او همه از آرامش و سعادت برخوردار بودند، می‏گویند که بنای هیکل سلیمان را او ساخت و مدّت هفت سال مهندسین مصر، الجزیره و فینیقیا در آن ساختمان کار می‏کردند(3)

پس از مرگ سلیمان (بین سال932 قبل از میلاد) دولت آنها به دو قسمت تقسیم شد، یکی در شمال که پایتختش سامره (نابلس) بود و دیگری در جنوب که پایتختش اورشلیم (بیت‏المقدّس) بوده است(4)

این دو دولت مدّت200 سال باهم جنگیدند تا آنکه (سرجون) امپراطور آشوریها 722( قبل از میلاد) بر آنها پیروز گشت و فرمان داد تا همه یهود را از آن منطقه خارج سازند(5)
پس از آنکه نینوی بدست کلدانیها سقوط کرد (614 قبل از میلاد) یهود برای بهم زدن میان آنها و مصریها که بر کنعان حکومت داشتند سخت مشغول فعالیّت شدند، در اثر آن جنگ دامنه‏داری میان آنها واقع شد بالاخره (نبوخذ نصر) پادشاه بابل در سال (562 قبل از میلاد) پیروز شد و برای انتقام از یهود اورشلیم را خراب کرد و هیکل‏ها را نابود نمود و همه را دست بسته به بابل حرکت داد (586 قبل از میلاد)

مدّت زیادی را در اسیری گذراندند، تا آنکه (کورش) پادشاه ایران، آنها را که به (اُسرای بابل) مشهور بودند، نجات داده و دوباره هیکل را بنا کرد (516 قبل از میلاد)(6)
در ایّام (هیلین) یهود مورد حمله‏های بسیاری قرار گرفتند و آخرین آنها وقتی بود که رهبر معروف رومانی (قیطس) اورشلیم را خراب کرده، هرچه یهودی بود اسیر کرد و به (رم) فرستاد، این حادثه در سال70 میلادی واقع شد

و در سال125م (ادریانوس) امپراطور رومانی بر آنها حمله کرد اورشلیم را خراب نمود و تعداد پانصد هزار یهودی را کشته و پنجاه هزار نفر از آنها را اسیر کرد(7)

در عهد (تراجان ـ 106م) تعداد زیادی از یهود مخفیانه وارد اورشلیم شده و بنای خرابکاری را گذاردند و چون (ادریانوس) پادشاه روم شد. (117 ـ 138م) اورشلیم را به تصرف در آورد و انجام دادن مراسم مذهبی را بر یهود آزاد کرد

یهود به رهبری بارکوخیا (135م) شورش کردند، ولی پیروز نشدند، در این واقعه بیش از580 هزار یهودی بقتل رسید و آنها که جان سالم بدر بردند، شهر را ترک کرده ادریانوس مجددا اورشلیم را خراب کرده و به جای آن شهر (ایلیا) بنا کرد(8)

پس از این تاریخ، یهود خرابکاری‏های زیادی کردند و بدنبال آن چندین بار قتل عام شدند که خود مسبب همه آنها بودند(9)

1 ـ سوره بقره، آیه49

2 ـ (موقف علماء الاسلام من‏الیهود)، چاپ کربلا، صفحه10

3 ـ مجله العربی چاپ کویت7، شماره 109، سال1967

4 ـ فلسطین والضمیر الانسانی، صفحه54

5 ـ مجله العربی شماره109 صفحه54

6 ـ تاریخ الاسرائیلین ـ تألیف شاهین مقاریوس، چاپ المقتطف1904

7 ـ مجله العربی109، صفحه55

8 ـ تاریخ القدس، تألیف عارف المعارف، چاپ دارالمعارف1951

9 ـ برای توضیح بیشتر به کتاب (خطرالیهودیه العالمیه)، تألیف عبدالله التل مراجعه شود

گوستاولوبون فرانسوی می‏گوید: اگر ما بخواهیم صفات یهود را در چند کلمه خلاصه کنیم، باید بگوئیم: یهود مانند انسانهائی هستند که تازه از جنگل وارد شهر شده‏اند و همیشه از صفات انسانی بی‏بهره بودند، چرا که همچون پست‏ترین مردم روی زمین زندگی می‏کنند بنی اسرائیل همیشه مردمی وحشی، سفاک و بی‏غیرت بوده، حتّی در زمانی که خود آنها بر کشورهای خود حکومت می‏کردند، باز هم از سفاکی خود دست بر نداشته‏اند، بی‏پروا وارد جنگ شده و چون از پای در می‏آمدند، به یک مشت خیالات غیر انسانی و بی‏اساس پناه می‏بردند. خلاصه آنکه هیچ فرقی میان یهود و حیوانات نمی‏توان گذاشت(2)

برجسته‏ترین صفات یهود، چنانچه قرآن بیان می‏کند از قرار ذیل است

1 ـ قساوت و توحش

چنانچه خداوند متعال می‏فرماید: (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلکْ فَهِی کَالْحِجَارَهِ اَوْ أشَدُّ قَسْوَهً وَ إنَّ مِنَ‏الحِجَارهِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأنْهارُ وَ اِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ اِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ)(3) پس با این معجزه بزرگ باز چنان سخت دل شدند که دلهایشان چون سنگ یا سخت‏تر از آن شد چه آنکه از پاره سنگها نهرها بجوشد و برخی دیگر سنگ‏ها بشکافد و باز آبی از آن بیرون آید و پاره‏ای از ترس خدا فرود آیند (ای سنگدلان بترسید که) خدا از کردار شما غافل نیست. و در جای دیگر می‏فرماید
(فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُم قَاسِیَهً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظّا مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ وَلا تَزالُ تَطّلِعُ عَلی خائِنَهٍ مِنْهُمْ اِلاّ قَلیلاً مِنْهُم)(4) پس چون بنی اسرائیل پیمان شکستند آنان را لعنت کردیم ودلهایشان را سخت گردانیدیم (که موعظه در آنها اثر نکرد) کلمات خدا را از جای خود تغییر می‏دادند و از بهره آن کلمات که به آنها داده شد در (تورات) نصیب بزرگی را از دست دادند و دائم بر خیانتکاری و نادرستی آن قوم مطّلع می‏شوی جز قلیلی از آنها که با ایمان و نیکوکارند

قساوت قلب و سنگدلی آنها را تاریخ در تمام اعصار و قرون خود روشن کرده است

(کاسیوس) در کتاب78 خود در فصل32 در حوادث سال117 م، می‏نویسد:; مطابق همین تاریخ یهود در غرب دریای طرابلس به رهبری (آندریا) برای کشتن رومیها و یونانیها خروج کرده همه را از دم تیغ گذراندند، سپس خونهایشان را آشامیده، گوشتهایشان را خوردند، سرها و استخوانها را قطعه قطعه کرده و به سگها دادند

خیلی از ما را هم مجبور کردند که یکدیگر را مثل حیوانات بکشیم. تعداد آن کسانی که در این کشتار به قتل رسیدند به220000 نفر رسید

و همانند این کشتار را در مصر و قبرس به رهبری (آرتمیون) تکرار کردند و در این کشتار هم240000 نفر به قتل رسیدند

در (سافیل) واقع در اسپانیا،138 مسیحی را به یکی از مقابر دور از شهر برده و آنها را با گلوله مجروح و سپس زنده به گور کردند، بطوریکه دستهایشان از قبر بیرون مانده و برخی از اجساد بطور کامل زیر خاک پنهان نشده بود

البته این قساوت قلب برای یهود، تازگی ندارد و حتّی در همین جنگ اخیر (1967م) مسلمانان و اسرائیل هنگامی که آنها بر بیت‏المقدّس پیروز شدند، به یکی از قریه‏های نزدیک شهر حمله برده و مردم بی‏دفاع و بی‏گناه از ترس به مسجد پناه بردند. ولی یهود مگر مسجد می‏فهمد؟ وقتی همه مردم وارد مسجد شدند هلی‏کوپترها بر فراز مسجد به پرواز در آمده و دهها نفر از مردم بی‏گناه و بی‏دفاع را با مواد منفجره به خون خود آغشته نموده و آتش زدند(5)

2 ـ کشتن انبیاءالله

قرآن مجید در این باره می‏فرماید: (وَلَقَدْ اتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَقَقَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ اتَیْنا عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَأیَّدْناهُ بِرُوح الْقُدُسِ أفَکُلَّما جائَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی اَنْفُسَکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَریقا کَذَّبْتُمْ وَ فَریقا تَقْتُلُونَ)(6)

و ما به موسی کتاب تورات را عطا کردیم و از پی او پیغمبران را فرستادیم و عیسی(ع) پسر مریم را به ادلّه روشن، حجّتها دادیم و او را به واسطه روح‏القدس اقتدار و توانائی بخشیدیم، آیا هر پیامبری که بر خلاف هوای نفس شما اوامری از جانب خدا آورد از امرش سرپیچی کرده از راه حسد گروهی را تکذیب می‏کنید و گروهی را می‏کشید؟

همچنین می‏فرماید: (وَاِذا قیلَ لَهُم امِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالوُا نُؤْمِنُ بِما اُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَرآءَهُ وَ هُوَ الحَقُّ مُصَدِّقا لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ اَنْبیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ)(7)
و چون به یهود گفته شد ایمان بیاورید به قرآنی که خدا برای (هدایت بشر) فرستاده، پاسخ دادند که تنها به تورات، چون به ما نازل شده ایمان می‏آوریم و به غیر تورات کافر می‏شوند در صورتی که قرآن حقّ است و کتاب آنها را تصدیق می‏کند، بگو ای پیغمبر اگر شما در دعوی ایمان به تورات راستگو بودید به کدام حکم تورات قبل از این پیغمبران را کشتید؟
و باز قرآن می‏فرماید: (لَقَدْ اَخَذْنا میثاقَ بَنی اسْرائیلَ وَاَرْسَلْنا اِلَیهِمْ رُسُلا کُلَّما جآئَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی اَنْفُسُهُمْ فَریقاً کَذَّبُوا وَ فَریقاً یقتُلوُنَ)(8)

از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم (که خدا را اطاعت کنند) و پیامبرانی بر آنها فرستادیم (که احکام خدا بیاموزند) هر رسولی آمد چون بر خلاف هوای نفس آنها گفت، گروهی را تکذیب کرده و گروهی را کشتند

عجیب آنکه کشتن پیامبران آنقدر در بین آنها معمول شده بود که صورت طبیعی به خود گرفته بود، چنانچه در روایات است که یهود مابین طلوع فجر تا طلوع آفتاب70 پیامبر را سر بریدند و سپس دکانهای خود را باز می‏کردند مثل اینکه هیچ کاری نکرده‏اند(

از جمله پیامبرانی که بدست آنها به قتل رسیدند، یحیی و زکریّا(علیهماالسلام) بودند که فقط بخاطر آنکه آنها را از فحشاء و منکرات منع می‏کردند مستحق قتل شدند

چنانچه می‏خواستند (هارون) جانشین حضرت موسی(ع) را به قتل برسانند. و برای عیسی(ع) چوبه‏های دار نصب کردند

و از همه بزرگتر آنکه پیامبر اسلام(ص) را شهید کردند چنانچه در تواریخ می‏نویسند: پس از فتح خیبر همسر (سلام بن مشکم) یهودی که ظاهرا اسلام آورده بود طعامی از گوشت ران گوسفند مهیّا کرده، و به خدمت رسول اکرم(ص) فرستاد، پیامبر خدا(ص) که هیچ وقت عادت نداشت غذا را تنها میل کند، (بِشر بن براء) را دعوت کرد بِشر هم دست برده و قطعه‏ای از آن گوشت را خورد و مقداری از آن را جوید، یک مرتبه لقمه را از دهان انداخته، فریاد زد (به خدا قسم که این گوشت به من خبر می‏دهد که مسموم است) ولی آن زهر آنقدر قوی بود، که بِشر را در همان جا به قتل رسانیده و پیامبر اکرم (ص) را پس از چند هفته شهید کرد(

3 ـ دروغ، افتراء، تحریف

قرآن می‏فرماید: (وَدَّتْ طائِفَهٌ مِنْ اَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَ ما یُضِلّوُنَ اِلاّ اَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرونَ)(
گروهی از اهل کتاب انتظار و آرزوی آن دارند که شما را گمراه کنند، به آرزو نخواهند رسید و این را نمی‏فهمند

و می‏فرماید: (یا اَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ)(

ای اهل کتاب چرا حقّ را به باطل مشبه می‏سازید تا چراغ حقّ را به باد شبهات خاموش کنید در صورتی که به حقّانیّت آن آگاهید

مِنَ الَّذینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَیّا بِاَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِی‏الدّینِ وَلَوْ اَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعنا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنا لَکانَ خَیْرا لَهُمْ وَ اَقْوَمَ وَلکِنْ لَعَنَهُمُ‏اللَّهُ بَکُفْرِهِمْ فَلایُؤْمِنُونَ اِلاّ قَلیلاً)(

گروهی از یهود کلمات خدا را از جای خود تغییر داده و می‏گویند: فرمان خدا را شنیده و از آن سر می‏پیچیم و (به زبان جسارت با تو خطاب می‏کنند) می‏گویند بشنو که کاش شنوا باشی و گویند ما را رعایت کن و گفتار شان زبان بازی و تمسخر به دین است و اگر به احترام می‏گفتند که ما فرمان حقّ را شنیده و تو را اطاعت کنیم و تو سخن ما بشنو و به حال ما بنگر، آنان را نیکوتر بود و به صواب نزدیکتر. خدا آنها را چون کافر شدند لعنت کرد که به جز اندکی از آنها (لایق رحمت خدا نیستند) ایمان نمی‏آورند

 مِنَ‏الَّذینَ هادُوا سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرینَ لَمْ یَأتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ;) و نیز اندوهگین مباش از یهودانی که جاسوسی کنند، سخنان فتنه خیز به جای کلمات حق تو به آن قومی که از کبر نزد تو نیامدند، می‏رسانند (مانند یهودان خیبر) (آنها از دشمنی و عناد به اسلام کلمات حقّ را بعد از آنکه به جای خود مقرّر گشت) به میل خویش تغییر دهند

4 ـ مکر و خدعه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید




:: بازدید از این مطلب : 37
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 28 اسفند 1394 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: