دانلود تحقيق عدالت اجتماعى در حکومت علوى در فایل ورد (word) دارای 63 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود تحقيق عدالت اجتماعى در حکومت علوى در فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود تحقيق عدالت اجتماعى در حکومت علوى در فایل ورد (word)
مقدمه
مفهوم عدل در بیان علوى
نگاهى به معناى لغوى عدل
مفهوم اصطلاحى عدل
جایگاه عدل در بیان علوى
الف: در باورها و بینشها
ب: در نظام سیاسى
عوامل تحقق عدالت
موانع اجراى عدالت
الف: تبعیض
ب: سودجویى
ج: امتیازطلبى
د: ضعف نفس
گستره عدالت در حکومت دینى
سرآغاز بى عدالتى ها در تاریخ سیاسى اسلام
جلوه هاى عدالت در سیره علوى
ستیز با عدالت گریزان
عدالت علوى در سیاست و اقتصاد
پى نوشت ها
پى نوشت ها
1 ـ مجموعه آثار شهید مطهرى، ج1، ص61
2 ـ نحل، آیه 90
3 ـ نهج البلاغه، حکمت 231
4 ـ تصنیف غرر الحکم، ش1695
5 ـ شرح غررالحکم، ج2، ص502
6 ـ نهج البلاغه، حکمت 374
7 ـ نهج البلاغه، خطبه 177
8 ـ همان، خطبه 216
9 ـ شرح غررالحکم، ج2، ص401
10 ـ نهج البلاغه، حکمت 437
11 ـ شرح غرر الحکم، ج2، ص508
12 ـ شرح غررالحکم، ج1، ص57
13 ـ شرح ابن ابى الحدید، ج20، ص276، ح186
14 ـ نهج البلاغه، حکمت 479
15 ـ الافصاح فى فقه اللغه، ج1، ص242 ـ باب سوم ـ
16 ـ فروق اللغه، ابى هلال عسکرى، باب 12، ص136 ضمناً در همین کتاب به هنگام فرق بین حق و حقیقت مى گوید: و الحق ما وضع موضعه من الحکمه ; و در بیان صدق و حق مى گوید: لانه ـ حق ـ وقوع الشى ء فى موقعه الذى هو اولى به ; باب دوم، ص21 و 34، مکتبه بصیرتى، قم
17 ـ همان، باب 18، ص194
18 ـ همان، ص191
19 ـ لسان العرب، ذیل ماده حیف و عسف
20 ـ نهج البلاغه، نامه 53، فراز 35
21 ـ سوره الرحمن، آیه 7 تفسیر صافى، ج5، ص107
22 ـ المیزان، ج12، ص331
23 ـ نهج البلاغه، نامه 51
24 ـ العدل حیاه، العدل حیاه الاحکام، تصنیف غررالحکم، ش1699 و 1702 العدل فوز و کرامه، شرح غررالحکم، ج1، ص179
25 ـ جمال السیاسه العدل فى الامره، ثبات الدول باقامه سنن العدل، شرح غررالحکم، ج3، ص375 و 353 العدل قوام الرعیه و جمال الولاه ـ کمال الولاه ـ ، همان، ج2، ص9
26 ـ العدل مألوف، الرعیه لا یصلحها الّا العدل. شرح غررالحکم، ج1، ص11 و 356 العدل رأس الایمان و جماع الاحسان، همان، ج2، ص30
27 ـ العدل اقوى اساس، همان، ج1، ص216 نهج البلاغه، خطبه 15
28 ـ نهج البلاغه، خطبه 3
29 ـ همان، نامه 53، فراز 58 و 20
30 ـ همان، خطبه 198، فراز 27
31 ـ همان، خطبه 94، فراز 7 و خطبه 138 ـ فیریکم کیف عدل السیره و یحیى میت الکتاب و السنه ـ
32 ـ به کتاب: تدین، حکومت و توسعه، نوشته: محمدجواد لاریجانى، صفحات 336 تا 341 مراجعه شود
33 ـ ضمن زیارت مطلقه حضرت امیر ـ زیارت اول مفاتیح ـ
34 ـ نهج البلاغه، خطبه 192 ـ خطبه قاصعه ـ ، فراز 117
35 ـ همان، خطبه 87
36 ـ همان، حکمت 31
37 ـ همان، خطبه 27
38 ـ همان، خطبه 137
39 ـ همان، خطبه 3 ـ خطبه شقشقیه ـ
40 ـ شرح غرر، ج2، ص211
41 ـ نهج البلاغه، حکمت 160
42 ـ همان، خطبه 30
43 ـ همان، نامه 53، فراز 149
44 ـ شرح نهج البلاغه، ج24، ص13 با تلخیص و تصرف
45 ـ سوره قیامت، آیات 5 ـ 6
46 ـ نهج البلاغه، نامه 53، فراز 17
47 ـ همان، نامه 59
48 ـ همان، نامه 70
49 ـ شرح نهج البلاغه، ج1، ص231
50 ـ الغارات، ص29، نشر دارالاضواء، چاپ اول، 1407، تحقیق سیدعبدالرضا حسینى خطیب
51 ـ نهج البلاغه، خطبه 232
52 ـ همان، نامه 53، فراز 95
53 ـ همان، نامه 53، فراز 126
54 ـ همان، نامه 53، فراز 21
55 ـ در ضمن خطبه 224 به یک مورد اشاره شده است
56 ـ مشهور بین عامه و خاصه آن است که نامه 41 نهج البلاغه خطاب به ابن عباس است. منابع این موضوع خواهد آمد
57 ـ الغارات، همان، ص379
58 ـ شرح ابن ابى الحدید، ج1، ص200
59 ـ نهج البلاغه، خطبه 27
60 ـ همان، خطبه 29
61 ـ همان، خطبه 123
62 ـ همان، خطبه 131
63 ـ همان، خطبه 216، فراز 8، 90، 10
64 ـ تصنیف غرر، ش 776
65 ـ السقیفه و فدک (ابوبکر جوهرى)، ص52
66 ـ تاریخ طبرى، ج2، ص578، چاپ دارالکتب العلمیه، بیروت
67 ـ تاریخ ابن عساکر ـ قسم الامام على علیه السلام ـ ج3، ص163، حدیث 1178؛ وسائل الشیعه، ج18، ص150، حدیث 75
68 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج7، ص36، ذیل خطبه 91
69 ـ همان، ج1، ص269، ذیل خطبه 15
70 ـ همان، ج7، ص37، نص متن از کتاب «صوت العداله الانسانیه»، ص348 آمده است
71 ـ همان، ج7، ص37
72 ـ همان، ج1، ص270
73 ـ همان، ج7، ص38
74 ـ نهج البلاغه، نامه 45
75 ـ کافى، ج1، ص410
76 ـ الاحتجاج، ج1، ص320، چاپ اسوه
77 ـ الغارات، همان، ص48؛ کافى، ج 4، ص31؛ نهج البلاغه، خطبه 126
78 ـ الغارات، همان، ص46
79 ـ همان، ص341
80 ـ شرح ابن ابى الحدید، ج2، ص200
81 ـ کافى ج5، ص284
82 ـ قرب الاسناد، ص138، حدیث 489
83 ـ کشف الغمه، ج1، ص176 ـ چاپ تبریز ـ
84 ـ الغارات، همان، ص44
85 ـ تاریخ ابن عساکر، قسم امام على(ع)، ج3، ص338، حدیث 1358
86 ـ همان، ج3، ص249، حدیث 1265
87 ـ وسائل الشیعه، ج11، ص49، منقول از تهذیب شیخ
88 ـ بحارالانوار، ج40، ص327، منقول از مناقب ابن شهرآشوب
مقدمه
بحث عدل از مباحث گسترده و پردامنه در فرهنگ اسلام است، و چرا چنین نباشد که هر چه «هست» وامدار عدل «هستى بخش» است و فراخناى آسمان و محدوده زمین بر پایه عدل قرار گرفته است. «در قرآن از توحید گرفته تا معاد و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت و از آرمانهاى فردى گرفته تا هدفهاى اجتماعى، همه بر محور عدل استوار شده است. عدل قرآن همدوش توحید، رکن معاد، هدف تشریع نبوت، فلسفه زعامت و امامت، معیار کمال فرد و مقیاس سلامت اجتماع است».[1] در یک سخن: تنها واژه اى که بیانگر نوع ربوبیت و حاکمیت و خالقیت و ولایت خداى هستى بر مجموعه هستى مى باشد عدل است. یعنى شیوه ربوبیت و ولایت حق بر اساس عدل و طرز خالقیت و حاکمیت او بر مبناى عدالت است
اینکه اصل عدل در مجموعه اصول اعتقادى شیعه جاى گرفته است تنها به خاطر بحثهاى کلامى معمول و مدرن نیست بلکه قطعاً معلول هدایتى الهى و به یقین با اشارت ائمه عدل ـ علیهم صلوات الله ـ بوده است، زیرا در عالم هستى پس از نام مبارک حضرت حق که حقیقت عالم است و توحید آن ذات بى مثال، واژه اى به زیبایى و عظمت و سعه عدل و رفتارى دوست داشتنى تر و آرام بخش تر از عدالت وجود ندارد
در فرهنگ مدون معارف اسلامى آنچه در باره عدل گفته و نوشته شده است تنها در بعد کلامى آن ـ عدل الهى ـ و یا در بعد اخلاقى ـ اعتدال روحى فردى ـ بوده است و با کمال تأسف در زمینه روابط متعادل پدیده هاى طبیعى و تأثیر و تأثر آنها که به منزله عدل در متن طبیعت و کلید تسخیر آن است هیچ قدمى تا کنون ـ البته از منظر معارف اسلامى ـ برداشته نشده است. چه اینکه در زمینه عدالت اجتماعى نیز که باید گفت ثمره و نتیجه مباحث قبل مى باشد جز سخنانى بسیار کوتاه و کلى و یا حداقل چند کتابى کوچک و مختصر، کارى در خور انجام نگرفته است. این است که بسیارى از آیات قرآن و متون حدیثى در این باب همچون رازى سر به مهر ناگشوده مانده و به دلیل عدم تبیین بعد اجتماعى دین، این فرازهاى معجزه گر به دیار متشابهات ره سپرده اند. و بویژه در سیره علمى و عملى حضرت امیرالمؤمنین على(ع) که بحق، جانشین حق در رعایت و مدیریت و ولایت بر اساس حق و عدل است به تحلیل و تبیین این مباحث پرداخته نشده است. در این نوشتار با مرورى به سخنان و برخوردهاى آن تندیس عدالت به سرفصلهایى از مباحث عدالت اجتماعى اشاره نموده، تحقیق دقیق عدالت علوى را توسط اساتید
بزرگوار علوم اجتماعى به انتظار مى نشینیم
مفهوم عدل در بیان علوى
حضرت امیر در ضمن تفسیر آیه «انّ الله یأمر بالعدل و الاحسان ;»[2] مى فرماید: «العدل: الانصاف و الاحسان: التفضّل».[3] و در سخنى دیگر مى فرماید: «العدل انصاف».[4] گرچه در سخنى دیگر انصاف را از مصادیق عدل قرار داده و فرموده است: «انّ من العدل ان تنصف فى الحکم».[5] چه اینکه در سخنى دیگر عدل را از مصادیق معروف شمرده و به هنگام تبیین جایگاه امر به معروف و نهى از منکر مى فرماید: «و افضل من ذلک کله کلمه عدل عند امام جائر».[6] و در موارد بسیارى عدل را همراه با حق ذکر فرموده به نحوى که گویا این دو، کلمه اى مترادف مى باشند. آن حضرت در ردّ عملکرد حکمین مى فرماید
«و قد سبق استثناؤنا علیهما فى الحکم بالعدل و العمل بالحق سوء رأیهما و جور حکمهما ;؛[7]
پیش از آنکه آن دو تن ـ ابوموسى و عمروعاص ـ رأى نادرست گویند و حکمى ستمکارانه دهند، شرط ما با آنان این بود که حکمشان به عدالت و کارشان به حقیقت باشد.»
و در فرازى دیگر مى فرماید
«فانّه من استثقل الحق ان یقال له او العدل ان یعرض علیه کان العمل بهما اثقل علیه؛[8]
آن کس را که شنیدن سخن حق گران آید و عرضه داشتن عدالت بر او دشوار نماید، کار به حق و عدالت کردن بر او دشوارتر باشد.»
و نیز در فرازى مى فرماید
«اعدل الخلق اقضاهم بالحق؛[9]
به حق حکم کنندگان، دادگرترین مردمانند.»
به نظر مى رسد تعریف بسیار زیباى حضرت امیر از معناى عدل نیز تأکیدى بر این نکته است که: عدل، مراعات حق و بایسته هاست. زیرا وقتى از آن حضرت تفاوت بین عدل و جود را مى پرسند، مى فرماید
«العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها من جهتها ;؛[10]
عدالت، کارها را در آنجایى مى نهد که شایسته است و بخشش، آنها را از جاى خود بیرون مى کند.»
چه اینکه در سخن روشنگر دیگرى عدل مترادف با میزان قرار گرفته است
«انّ العدل میزان الله سبحانه الذى وضعه فى الخلق و نصبه لاقامه الحق ;؛[11]
عدل، ترازوى خداوندى است که در میان خلق و براى اقامه حق قرار داده شده است.»
و نیز در فرازى دیگر مى فرماید
«العدل ملاک؛[12] عدل، مقیاس و ملاک همه چیز است.»
از سوى دیگر با توجه به اینکه عدل از مفاهیم ارزشى است، به هنگام بیان ضد آن در بیشتر موارد از واژه جور استفاده شده است. در بیانى راهگشا از آن حضرت نقل شده است که فرمود
«العدل صوره واحده و الجور صور کثیره و لهذا سهل ارتکاب الجور و صعب تحرّى العدل و هما یشبهان الاصابه فى الرمایه و الخطاء فیها و انّ الاصابه تحتاج الى ارتیاض و تعهد و الخطاء لا یحتاج الى شى ء من ذلک؛[13]
عدالت چهره اى یگانه دارد و ستم داراى چهره هاى گوناگون است، به همین سبب ستمگرى آسان و دادگرى دشوار است. آن دو همچون تیراندازى مى مانند که در زدنِ به هدف تمرین و ریاضت و توجه لازم است ولى در خطا زدن نیازى به تمرین و تعهد نیست.»
و در حدیث دیگرى مى خوانیم: «استعمل العدل و احذر العسف و الحیف؛[14] عدل را به کار بند و از ناهماهنگى و انحراف بپرهیز.»
نگاهى به معناى لغوى عدل
با مراجعه به کتب لغت در مفردات راغب مى خوانیم: العداله و المعادله لفظ یقتضى المساواه و یستعمل باعتبار المضایقه ; فالعدل هو التقسیط على سواء ;؛ عدالت و معادله داراى معناى برابرى است و به همین خاطر همواره در مقایسه بین اشیاء کاربرد دارد. عدل همان تقسیم به دو نیم مساوى و هماهنگ است
و ابن منظور مى نویسد: العدل ما قام فى النفوس انه مستقیم و هو ضد الجور ; و فى اسماء الله سبحانه: العدل، هو الذى لا یمیل به الهوى فیجور فى الحکم ; و العدل: الحکم بالحق. یقال: هو یقضى بالحق و یعدل ;؛ عدل هر آن چیزى که فطرت انسان حکم به استقامت آن نماید و ;
:: بازدید از این مطلب : 50
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0